من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

انسان های عجیب-2

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ

با اون آقایی که همیشه ملیکا رو میرسونه مشهد و برمیگردونه از مشهد برگشتیم...
قرار گذاشتیم دم فلکه پارک همو ببینیم. آقای فلانی هم با کلی تاخیر رسید که البته ملیکا گفت طبیعیه
آقای فلانی واقعا آدم خوب و جالبی بود. ولی کلا به علایم راهنمایی رانندگی و سرعت مجاز و خط سبقت ممنوع و سبقت فقط از سمت چپ و عزراییل جلوی چشم ما و دوربین کنترل سرعت اعتقادی نداشت!
البته به این آخری یکم اعتقاد داشت... در حدی که جاهایی که دوربین هست بزنه تو خاکی یا دوربینو دور بزنه!! :)
از همون اول که توی شهر از وسط دو تا ماشین با سرعت سبقت گرفت فهمیدم که قراره مسیرو زودتر از حالت معمول طی کنیم
تو جاده ی قدیم (اون قسمت دو طرفه ی باریکش) به طور میانگین با سرعت 120-130 تا میرفت. این یعنی 4 برابر حالت مجاز
و وقتی رسیدیم به قسمت های یک طرفش سرعتش از 150 پایین نیومد...
در طول مسیر 4 بار توقف داشتیم، دفعه ی اول برای بنزین بود. ملیکا گفت چند دقیقه ی دیگه دوباره توقف میکنه...
و همین طور هم شد. وقتی آقای فلانی از ماشین پیاده شد ملیکا گفت رفت دلستر بخره! الان میاد میگه دلستر بخورین هوا گرمه خنک میشین!
که البته پیش بینیش درست در نیومد! چند دقیقه ی بعد آقای فلانی با سه تا مگنوم برگشت. و گفت: من دندونمو تازه کشیدم، بستنی خونشو بند میاره... تشکر کردیم. بستنی همیشه میچسبه :)
تازه فهمیدم آقای فلانی خون آشام نیست.
دفعه ی چهارم به خاطر گاز زدن نگه داشت و کلی هم معذرت خواهی کرد که "امروز چون دندونمو کشیدم وقت نکردم گاز و بنزین بزنم... الان کیانا فکر میکنه همیشه همینه وضعیت..."
دفعه ی سوم هم رفت و با یک گونی خربزه برگشت. بعد یک دونه چاقو و خربزه داد دست من و گفت خربزه که میخورین؟ وقتی ما گفتیم حساسیت داریم خورد توی ذوقش. ولی چند دقیقه ی بعد از من پرسید به بوی سیگار حساسیت نداری؟ با خنده گفتم نه راحت باشین...
البته یادم نرفته بود که یک قسمت از حافظم به بوی سیگار حساسیت داره... ولی ترجیح دادم سرم رو با آهنگی که از توی ضبط پخش میشد گرم کنم...
"من به تو هرگز نگفتم با تو بودن آرزومه  /  نقش اون چشمایه معصوم لحظه لحظه روبرومه..."
که موفق هم شدم :)

آقای فلانی آدم دوست داشتنی و بامزه ای بود... :) فقط نفهمیدم چطوری توی 1.5 ساعت از فلکه پارک ما رو رسوند خونه، با 4 تا توقف نسبتا طولانی... و چطوره که ما هنوز زنده ایم؟ :)


+به جای کرم این‌جا کخ زیاد است‬‫  /  به جای کوچه میلان است اینجا :))

++این تونیکی که ملیکا واسم خریده جدا خیلی خوشگله... ^.^

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ
  • ژنیک :) :)

نظرات  (۲)

حساسیت به خربزه؟ داریم ؟ میشه؟ میوه ب این خوبی...
پاسخ:
خیلی خوشمزس... ولی به شدت حساسیت دارم بهش :(
خارش شدید در ناحیه ی گلو و گاها چشم.
و گاها همراه با عطسه و قرمز شدن چشم ها :))
من بودم ترجیح میدادم اول یک آمپول دگزا متازون بزنم مثلا بعدش بخورم! البته هرگی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه!
پاسخ:
وسط جاده آمپولم کجا بود؟ :))
تازه دگزا مضره دکتر... شما که خودتون بهتر میدونین دیگه...
قرص گرفتم بخورم خوب شم... :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی