من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

اینایی که وقتی از خواب بیدارشون میکنی و میگی واسم کلید بیار،

واسه این که شرمنده نباشی بهت میگن: "اتفاقا خوب شد! پیاده روی باعث شد دوباره خوابم ببره!"

همینا... :) :ایکس

من دوست هاى خوبى دارم...

دوست هایى که میشه وقت و بى وقت بهشون پیام داد بدون این که نگران چیزى باشى...

دوستایى که وقتى دلت میگیره و ور و ور حرف میزنى، ور و ور غر میزنى، هیچى نمیگن و میزارن خوووب خالى شى

دوستایى که براشون فرقى نمیکنه لپ تاپ شوهرخاله ى مامانت خراب شده یا دلت گرفته، هستن همیشه که کمکت کنن، که پیشت باشن! 

دوستایى که با این که کیلومتر ها از هم فاصله دارین، ولى بازم با هر سوژه اى میشین همون هم اتاقیاى خل و چل و صداى خنده هاتون کل دنیاى مجازى رو برمیداره!

ولى تو همممه ى دوستام، بین همه ى این دلخوشیا...

مامان یه چیز دیگس! اعجوبس! محشره... فوق العادس...

مامان اونیه که اگه کسى اشک دخترشو در بیاره، مهم نیست که حق با کى باشه، خنجرشو در میاره و میاد جلوش واى میسته...

مامان من، بهترین و عجیب ترین مامان دنیاس...

که میشه ساعت ها بشینم و بهش چیزایى بگم که فقط و فقط اون درک میکنه...

که میفهمه منو... با همه ى وجودم حس میکنم که میفهمه... ❤️

لاو یو مامى...

اگه امشب خواب یه دختر مو آبیو دیدى که داره هى بهت میگه ولى من زیر سارافونى پوشیدم زیرش، اون منم! 

کاش حداقل میفهمیدم چى دارین میگین!

+فشار عصبیش زیاد بود! خیلى زییاد! ولى نه به اندازه ى شکى که تو بهم وارد کردى! هنوز باورم نمیشه! 

++ناموسن مردم خنگن یا خودشونو به خنگى میزنن؟؟؟

+++دیوونه خونس!

حس میکنم هر لحظه موهام ممکنه دهن باز کنن و بگن ناموسن دکمه ى غلط کردمش کجاس؟؟؟

کچل نشم صلوات! 

ولى دیگه هیچ وقت اون اعتماده، اون آرامشه بر نگشت...

راحت همو نازیده میگیریم و دایورت میکنیم...

ولى با وجود همه ى این حرفا،

دیگه هیچى شبیه جوونیامون نشد...