من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بلاک نشدم!

ولی هنوز احتمال داره با پستی با مضمون: سر ظهر منو از خواب بیدار نکنین واسه پرسیدن تکالیف دانشگاهیتون :| مواجه شم!

:)))


در خیالات خودم
در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،
از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم،
خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت،
توی فنجانی که نیست

باز میخندی و میپرسی
که حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی،
گرچه میدانی که نیست

شعر می خوانم برایت،
واژه ها گل می کنند
یاس و مریم میگذارم،
توی گلدانی که نیست

چشم میدوزم به چشمت،
می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،
بین دستانی که نیست..؟
وقت رفتن می شود،
با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،
توی ایوانی که نیست

می روی و
خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم،
با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی،
کار آسانی که نیست...!

شاعر: نمیدونم! P:

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcReRfT8fMnsOGQ0H7L1ve-dOdEC4encGkqOWRW1b_qwXbFQkHciQw