تاکسى پارک وى گرفتم
به این برکت رفت تا دانشگاهمون از اونجا دور زد رفت پارک وى
این اقاهه صبحا کجاست چرا نمیاد منو ببره؟ :)))
میخواستم پیاده شم یه لحظه!
میگه: یه روز خوب میاد که من به اندازه و با کیفیت مزه میپرونم، کیکاى تو هم پف میکنن! :))
این بى انصافیه! من فقط ٢ بار کیکم خراب شده!
البته این که فقط ٢ بار براش کیک پختمم بى تاثیر نیست به هر حال!
بزنمش؟ :)))
-کرایه ٢ تومنه
+چرا؟
-پایین ترافیکه از بالا میرم
[کمى بعد از این که کرایه رو همه حساب کردن]
+از پایین رفتین که!
-از بالا نرفتم!
+میدونم! اخه گفتین ترافیکه نمیتونین از پایین برین!
-ترافیک نبود!
و همون ٢ تومنو حساب میکنه همچنان :)))
پرسیدم اهل کجایى؟
یه مکث تلخ کرد و گفت: عراقیم، ولى تو رو خدا ازم ناراحت نشو!
یه چیزى قلبمو فشار داد... بدجوریم فشار داد...
چرا باید به خاطر این که عراقیه ازش ناراحت بشم؟ دانشگاه جاى این لوس بازیاس مگه؟
دفعه ى دوم که دیدمش عجله داشتم، بهش گفتم امروز نمیتونم بمونم که با هم درس بخونیم..
غمو توى چشماش میدیدم! ینى فک میکنه من هم یک نژاد پرستم که به خاطر جنگى که ٣٠ سال پیش بین کشورامون بوده نمیخوام باهاش حرف بزنم؟
حتى از فکرشم چندشم میشه...