من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

- مادرت به من گفت خیلی می ترسم. پرسیدم چرا؟ گفت چون خیلی خوشبختم دکتر رسول. چنین خوشبختی ای آدم را می ترساند. پرسیدم چرا؟ گفت چون طبیعت فقط زمانی به تو اجازه می دهد این همه خوشحال باشی که بخواهد آنها را از تو بگیرد.
و من گفتم این حرف های احمقانه بس است.

کتابThe Kite Runner

+ tabiat ghalat mikonad :{


+یادش بخیر... :')

کلاغ میگه: "وبلاگتو به "گه" کشدی انقد که پست غمگین گذاشتی... :) "

بابای خر (یا اسب) اهلام میگه: "هر چی واسه امسال بودو دایورت کن... یه سال جدید با احساسات جدید شروع کن! :)

و اینو بدون که واسه دوستات خیلی مهمی! حیف اون کیانای شاده... :) "

قبول دارم عن وبلاگمو در آوردم این روزا! D:

سال جدید رو متفاوت شروع میکنم :)
خوشحال و آروم و مهربون... :)

عید همتون مباااااااارک //D:\\




+this is the end... hold your breath and count to ten... :)
++93 هم تموم شد... :)
+++کلاغ و کلاغچه این روزا منو کلی میخندونن...
هم اتاقیام... هم اتاقیام شریک لحظه لحظه ی شادیا و غم هام بودن...
همیشه منو آروم کردن...
کلی دوست خوب که کلی هوامو دارن...
اهلام... ایران، وطنم پاره ی تنم... پری ناز...
مامانم و خواهرم... نیاز به گفتن ندارن...
این همه چیز های خوب دارم و هی دارم اینجا از دلتنگی میگم؟! خجالت داره P: