مثل قدم زدن از پارک وی تا پارک ملت...
مثل شعر های چارتار... عاشقانه تنهاست...
مثل نشستن روی چمن های جلوی سینما ملت...
مثل زینگر خوردن توی کی اف سی... مثل صورت سسی...
مثل بلند بلند خندیدن توی خیابون...
مثل تاب بازی...
مثل همیشه دیر رسیدن به پارک وی... موهای ژولیده پولیده... نفس نفس زنان...
مثل کوه نوردی تا ایستگاه 9 درکه...
مثل خیس شدن زیر بارون...
مثل پیراشکی... مثل نودل... مثل سوسیس و تخم مرغ ^.^
مثل 100 بار دور زدن توی پاساژ قائم... مثل تکه پرانی های صاحب مغازه...
مثل لاک آبی...
مثل تنهایی قدم زدن از خوابگاه تا دانشکده...
مثل دیوونه بازی های توی خوابگاه...
مثل خندیدن... مثل دو دلی... مثل گریه...
دلم برای یک شهر شلوغ تنگ شده...
//مثل ترانه ی آرشا: بخند میبینی بی تو... تهران منو میکشه...