من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

من...

یکى از اعضاى آدم هاى متفاوت از آدم هاى متفاوت... فقط همین...

استاد جامعه شناسی...

شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ

میگه هدف اینه که آدما رو جوری تربیت کنیم که خوشبخت باشن...

این آدما، که خودشون خوشبختن، جوری رفتار کنن که کسایی که باهاشون در ارتباط هستند رو هم (که اونا هم احساس خوشبختی میکنن به طور جدا گانه) خوشبخت کنن...

این جوری یه مجموعه آدم داریم که همه شون خیلی خوشبختن...

میگه مهم ترین کار خونواده اینه که محبت، تعهد و اعتماد رو در حد عالی رد و بدل کنند...

یهو حس میکنم که چقدر خوشبختم... چقد فوق العادس جامعه ی دور و برم...

یهو حس میکنم که چقدر دوستون دارم، چقد بی نظیرید...


+یه هدیه ی فوق العاده گرفتم از بابای آ.پ! آلبوم "به تماشای آب های سپید"!

ایشون یکی از آدمای فوق العاده این که تو تمام عمرم دیدم...

++این سومین باره که مامان ب.د واسه همه ی هم تیمیاش غذا درست کرده! مامانش و دست پخت مامانش فوق العادس! اصلا نمیتونم درکش کنم!

من واسه خودمم به زور غذا درست میکنم! :)))

12 تا ساندویچ سالاد الویه!!!


  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ
  • ژنیک :) :)

نظرات  (۱۱)

D:
+شیرینی
:پی
پاسخ:
O_o
o_O
O_O
سلام
خواستم بنویسم،  دیدم مطلب رو درست نخوندم،  یعنی خوندم ولی درست نگرفتم، 
دوباره،  با حواس جمع تر
بر می گردم! 😇
پاسخ:
سلام! شما؟ :))
کار خوبی میکنی :)))
حالا بهتر شد! 
12 تا سالاد الویه،  
می بینید کی خوشبخته! 
من او ما شما ایشان
و تو از همه بیشتر،  دلیل دارم
دوم اینکه یه آلبوم گرفتی خفن از بابای...  کی بود؟ 
آلپ؟  فرانسویه؟! 
یعنی دوست فرانسوی هم داری؟! 
به تماشای آبهای سپید! 
آره یادم اومد 
جایزه گرمی و این حرفا
پس خوشبخت واقعی کسی است که اینقدر خوب و مهربونه بچه های کوه آلپ هم براش موسیقی می فرستن! 
خدایی منم خوب بلدم مخ بزنم
چه خوب شد المپیاد اختراع شد و باشگاه دانش پژ وهان کشف که بابا ها هم بتونن فوق العاده ظاهر شن
حالا این جمله آخری چه ربطی داشت؟!!!! 😃



پاسخ:
خط 5: دلیلت چیه؟
آلپ نه! آ اول اسم و پ اول فامیلشونه، احتمالا یه روز (اگه وقت اجازه بده!) کامل تر در مورد آقای پ مینویسم! اون موقع قطعا با ذکر نام :دی
خط یکی مونده به آخر: آره واقعا :دی :)))

پاسخ پاسخ:
سلام
من باینری هستم،  یه بابای حیران مثل خیلی ها در این فضا،  سرگردان!  دی
یعنی باینری بودن کافی نیست؟ بازم دی
یه وقتی بود دی تر
واما به خودم گفتم: آلپ نه مجید جان،  آپ، 
همون بروز خودمون،  UP
چرا این باینری این حرفا حالیش نیست؟ و آپ رو آلپ می خونه و خیال می کنه جناب فرانسویه؟ 
و اما رمز گشایی در مورد خط پنجم:
goto 12;
درست نشد تایپ کنم مجبورم فارسی بنویسم: برو به خط 12
دی :)))))))))) 
پایان پیام
باینری



پاسخ:
سلام جناب باینری!
شناختم! حتی قبل از این که این نظرتونو بخونم شناختم ولی شک داشتم، الان مطمئن شدم. :)
فک کنم اولین آشنایی و اولین صحبتمون هم با همین اسم شروع شد! توی شااززز...
از این ورا؟ :دی خیلی خوشحال شدم :دی بازم تشریف بیارین این طرفا :))
ممنون :)
خودتون خوب و مهربونید... بقیه رو هم مهربون میبینین!
پایان پاسخ به پیام
ژنیک
پیام مکمل:
از باینری به ژنیک:
تو بعد،  سر فرصت د باره up همون جناب آپ بنویسم
منم قول می دم سر فرصت،  در باره خوشبختی بنویسم
شاید هم یه روز دعوتت کردم به یه قدم زدن و گفتگوی خفن علمی علنی خوشبخت گولانه تو فضای پر صفای باشگاه قدیم سر سردار جنگل خودمون
یا تو من رو دعوت کن به شهر آبی لاجوردی دی دی دی
نوستالوژی دی:)))))))))) 

پاسخ:
خط 5: خوشحال میشم یه گفت و گوی خفن علمی با علمی ترین پدری که میشناسم داشته باشم :دی
شهر آبی لاجوردی؟
بنویس اولی اشتباه بنویسم تایپ شد. 
تو بنویس

و اما خط پنجم که به خط دوازده در پیغام قبل ارجاع داده شد:

خوش بختی

عبارتی است مهجور و نا شناخته که به اینیاکش دادند و بنده خدا هنگ کرد

تشکیل شده از دو بخش خوش و بخت  و یک یای به درد نخور که گاه استفهام است چون این:

لیلی جان شوهر کردی، خوشبختی؟

گاه کنایی است:

ها ها ها، خوشبختی!!!!

و زمانی نیز مصدری است. دی:))))

و اما خوش

باش که زندگی می گذرد...

اما نه هر خوشی ژنیک، نه هر خوشی

و بخت

این را خودت می سازی

که ساختی

پس نتیجه فلسفی مدارنه:

هستی

بسیار هم هستی ( باز هم دی دو نقطه ابرو )

به هزار و یک دلیل

هزار و یکمش اینکه:

هیچ از حرفهای من سر در نمی آوری، اما باز احساس خوشبختی می کنی

راستی

یادت باشد یک قمقمه از آن آب سپید را برای من هم بیاوری

آنوقت من هم شاید خوشبخت شدم دی:((((

باز این جمله آخر چه ربطی داشت؟؟؟؟؟!!!!!!

پاسخ:
عالی بود! :)
  • بآنو نارینـ
  • ساندویچ سالاد الویه مگ داریم اصن ؟ :دی
    پاسخ:
    داریم دیگه! :دی نداریم؟

    سلام

    در سیاره ماضی، جایی به نام  معالجت خانه، به انتظار نشسته بودیم و به حضرتتان مسیج می نگاشتیم که طبیب رخصت فرمود و از هول همه آن مرقومه دیلیت گردید هکذا ...

    ناگزیر مرقومه مبارک مکرر می فرماییم بهر بانو:

    گفته آمد که چرا همه "دی" ها که آن بالا نوشتی کورند؟ (چشم ندارند؟؟؟؟)

    گفتم حالا نمی شد لو ندهی؟ جماعت آنقدر سرشان گرم است که ما را هم نمی بینند چه رسد به آن دو نقطه بی نوا را

    در آمد که: بی سوادی شرم دارد، آپ را آلپ می خوانی و "دی" را کور می نویسی!

    چه می کاند از آن خنده؟

    گفتم: :دی ( دو نقطه اول مربوط است به گفتم، گفته باشم)

    لبخندی زد و از سر تقصیرمان گذشت، قند مکرر است، چه کنیم!

    و اما در خصوص آن پرسش حضرت بانو

    حامد عزیز معرف حضورتان هست؟ و آفتابه عزیزش؟؟؟ :))

    تصور فرمایید او نوشته بود: آبی فیروزه ای بر بالای یک سنگ بزرگ

    چه پاسخ می فرمودید؟؟ :دی

    حالا هم آفتابه وار حل معما کنید:

    شهر "آبی لاجوردی"

    شهرآبی لاجوردی نخوانید گناه دارد :)))))))

    و یک نکته: آن پدر پیر عقل فرست را سر در نیاوردیم!

    ما را چه به مقام پدری و علم البابی

    همان باینری هستیم

    صفری و یکی که دو نمی شود

    آن دو دویی والتناین گونه هم شایعه ای بیش نیست

    شما باور نفرمایید


    پایان پیام به ژنیک

    بانری تنها


    پاسخ:
    من نمیتونم مث شما ادبی بنویسم! همین جوری ژنیک وار میگم حرفامو.. :دی
    من متوجه دی های بدون چشم شما شدم، منتها دخالت در کار بزرگان در کار ما نیست :پی (داره ادبی میشه که :)) )
    در مورد حامد هم... چی بگم؟ :) مگه میشه کسی اون جوون پر تلاش و خنده رو و مهربون رو از یاد ببره؟
    هر چند زمان فریز نمیشه و آدما تغییر میکنن، ولی من هنوز همون حامد و همون آفتابه ی قدیمی رو میشناسم.
    فک کنم منظورتون از شهر "آبی لاجوردی" زادگاه من باشه :)


    مکمل:

    حضرت ساره

    پیام بالا غلت املایی و انشایی فراوان دارد

    عذر تقصیر

    اینجا فقدان نور است و نقصان مور

    بر باینری بیچاره ببخشید

    جبران می فرماید در پیامهای آتی

    خودتان درست بخوانید غلط نوشته ها را :دی :)))))))))))))


    (هی، کی آمدم؟؟؟ معلوم نیست! اما  اگر جناب UP  را هم دعوت می فر مایید قرار سینما گذاریم و یک پیتزای چهار نفر

    من شما ما و ایشان :)

    حالا ایشان که باشند؟!

    اوی بنده :دی

    آن شهر آبی بی نوا را حل مسئله فرمودید بروید دنبال کشف نفر چهارم

    بلیط یادتان نرود

    و صد البته چیپس و پفک و بستنی برای سر و صدا راه انداختن غیر متمندنانه

    و نفهمیدن فیلم و  هدر دادن عمر، عامدانه :))))))


    پاسخ:
    :)))))))))
    رمز گشایی لازم داره حرفاتون جناب پدر آپ!
    اگه تو آفتابه ی معروف از این رمز ها میدیدم، قطعا گوشی رو برمیداشتم و به آفتابه زن معروف جیغ زنان میگفتم جوابشو بگو من رمز گشا نیستم :)))

    اگر منظورتون از "او ی بنده" همسرتون هست، خوشحال میشم ملاقاتی با شما و ایشان و جناب آپ داشته باشم :دی
    منتها این روز ها به شدت درگیر درس و مسابقه و این برنامه ها هستم، و هر روز تا شب دانشگاه...
     یک مقدار که فشار این کار ها کمتر شد، خیلی خوشحال میشم اگه بهم افتخار بدین که یکم سر و صدای غیر متمدنانه توی سینما راه بیندازیم :دی

    ممنون از همه شما

    بیش از ده ساله با بچه های المپیادی هستم

    از 81 - 82

    زمان نیما و ممد و مرجان و امین و ناصر و مرضیه و ...

    حتی قبل از اون ... مریم میرزاخانی عزیز و دوستاش و اون خاطره تلخ

    تا دو ره شما که خودتون بهتر می دونید...

    از تک تک شما خاطره دارم و تک تک شما برام عزیزید و با شما بزرگ شدم ...

    چه سردار جنگل

    چه آفریقا

    و چه روزهایی که با هاتون کوه رفتم و فوتبال بازی کردم و پیتزا خوردم ...

    با دلهره هاتون لرزیدم و با خنده هاتون خوشحالی کردم.

    اینجا بهانه ای شد تا باز بگم بچه ها یادش بخیر

    و بچه ها قدر خوبی هاتون رو بدونید...

    ممنون که هستید و اجازه می دین بهتون افتخار کنیم ...

    پیامی که پایان ندارد

    باینری

    پاسخ:
    :)
    پیامی که پاسخ ندارد.
    ژنیک
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی